محل تبلیغات شما
قسمت سوم.

از زبان مریم.

صبح روز بعد با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم.به سختی پلکامو از هم وا کردم و شماره ی شیدارو روی صفحه ی موبایلم دیدم.دلیل تماسشو اونم این وقت صبح درک نمیکردم.میدونست که من آدمی نیستم که بخوام صبح به این زودی از خواب پاشم.یعنی اتفاق مهمی افتاده بود یا کسی چیزیش شده بود؟؟؟!
بیش از اون معطل نکردم و جواب دادم.صدام گرفته بود و انگار از ته چاه بیرون میومد.
_الووجانم شیدا چیزی شده؟؟؟
_الووسلام مریم چطورییییی؟؟؟خوابی؟؟؟؟؟پاشو که یه خبر دست اول برات دارم باورت نمیشه دختردیدی گفتم امیدت به خدا باشههه.
از شدت هیجانی که صداش داشت چشام که تا اون زمان حالت خلسه به خودش گرفته بود بازتر شد.به سختی پامو حرکت دادم و توی جام نشستم و گفتم:
_چی میگی اول صبحی؟؟؟خل شدی؟؟؟نکنه برات خاستگار اومده!!؟
_دیوونه خاستگار چیهبحث این چیزا نیست.دیروز داشتم توی سایتا میچرخیدم.
_لابد بازم خوردی به تبلیغات لاغری توی 10 روز باز جوگیر شدی.دختر صد دفعه من بهت نگفتم اینا همه ش تبلیغاته؟!!باید بری باشگاهکمتر بشین
_ای بابا یه دقیقه دندون روی جیگر بزار من حرفمو بزنم.
_خیله خببفرما.
_چی داشتم میگفتم اصلا.حواس نمیزاری که
_هیچی بابا چرخ زدنت تو نت.
_آها آره.خوردم به یه روش درمانی جدید به اسم پرتو درمانی.
_پرتو درمانی؟؟؟چی هست؟؟؟
_میگن خیلیا از این طریق درمان شدن و یه جورایی انگار شفا پیدا کردنکلی فیلم و مطلب هم ازش تو سایتای مختلف هستیه بابایی هست به اسم محمد علی طاهری از شانس تو طرف تو همین تهران خراب شده مطب دارهمیگن قدرت اینو داره که هرنوع مریضیو شفا بده.از کرو کور بگیر تا کسایی که کلا زمین گیر شده بودن
تمام هیجانی که از صحبتاش بهم وارد شده بود یه دفعه جای خودشو به پوزخند و تمسخر داد.
_یعنی خاک تو سرت شیدا.خیر سرت تحصیلکرده ای.واقعا باور میکنی همچین مزخرفاتیو؟؟؟خود پیامبر نمیتونست این کارو کنه مگه این که خدا میخواست وگرنه خودش قدرت همچین کاریو نداشتاونوقت این یارو طاهریه.باقریه. چیه.این میخواد شفا بده؟؟ولمون کن تورو قرآن سر صبحی منو به خاطر چه مزخرفاتی از خواب بیدار کردی
_ببین میدونم شاید عجیب به نظر بیاد ولی وقتی کیلیپا و حرفای کسایی که درمان پیدا کردنو دیدم کم کم باورم شد.تو که دیگه پیش کلی دکتر رفتی تا وقت عملتم 1 ماه مونده.یه سر میزنیم چه اشکالی داره؟؟؟هم فاله هم تماشا.اگه یک درصد هم واقعیت داشته باشه چی؟؟؟میخوای این فرصتو از دست بدی؟؟
_آخه من اصلا به این مزخرفات اعتقاد ندارمچی چی درمانی گفتی؟؟؟
_پرتو درمانی یا عرفان حلقه هم بهش میگن.
_ولی خودمونیما چه اسم باحالی داره.حداقل از اسمش که خوشم اومد.با کلاسم هست.فکر کن فردا به همه بگم میخوام برم پرتو درمانی.
_خیلیه خب حالا,امروز ساعت 3 جلسه دارن آدرسشم گیر آوردم.میام دنبالت باهم بریم ببینیم داستان چیه.
دیوونه شدی؟؟من الان به مادرم بگم که مارو مسخره میکنه و نمیزاره بیام بیرون.
_ای بابا بگو با من میخوای بیای بیرونقرار نیست توضیح بدی که کجا قراره بریم.
نفسمو بیرون دادم.چاره ای نبود.تمام تلاشش و حرفاش و ذوقش به خاطر من و سلامتی من بودچه اشکالی داشت گوش میدادم و میرفتم باهاشبه قول خودش هم فاله هم تماشا.شایدم این همون یه باریه که شانس لطف میکنهه و در خونمونو میکوبه.بعد مکث کوتاهی گفتم:
_باشه.یه کاریش میکنم.حالا میمردی اینو ساعت مثلا 10 بگی؟؟؟نمیدونی من این موقع ها خوابم؟؟
_طلبکارم هستی؟؟؟گفتم زودتر بهت بگم یه وقت با پدر مادرت جایی نری.یا جای دیگه قول ندی.مخصوصا اینا که روی وقت و زمان خیلی حساسن.سر ساعت باید باشیم اونجا.
_بااشه.حالا خوبه من هرجا برم تو باید باهام باشی که میگی جایی نری!میگم ارتشه؟؟
_چی ارتشه؟؟؟
_آخه همچین گفتی سر ساعت باید بریم گفتم لابد ارتشی نیروی ویژه ای چیزی باس باشه.
شروع کرد به خندیدن.
_بسه حالا اینقدر غرغر نزن.بگیر بخواب حالا با خیال راحت.
_دقیقا قصدمم همین بود.میبینمت پس.
_بخوابفقط وقتی بیدار شدی خودتم تو نت راجبش ی کم تحقیق کن.
_اینم به چشمدیگه قطع میکنم.مرسی که هستی.فعلا.
_فعلا عزیزم.
با قطع کردن تلفون از حرفاش خنده م گرفت.دیگه تو عمل انجام شده قرار گرفتم نمیشدم کاریش کرد.طفلکی از صبح تا شب پیگیر کار منه.گوشیمو برداشتم و تو قسمت گالری دنبال عکسش گشتم.مثل فرشته ها بود.یواشکی قربون صدقه ش رفتم.دختره ی دیوونه!!!فکر میکنه من با این چیزا خوب میشمپرتو درمانی!!عرفان حلقه!!!ولیولی اگه راست باشه چی؟؟؟اگه واقعا همچین درمانی وجود داشته باشه.تو این دوره زمونه هر چیزی امکانش وجود داره.علم هر روز پیشرفت میکنه.ای بابا!!!خر شدی دختر؟؟؟خودت که داری میگی علم.کارای این یارو شبیه رمالی میمونه.ولی.من که هنوز چیزی نمیدونم ازش.
حس کنجکاویم گل کرده بود.دیگه حتی اگرم میخواستم نمیتونستم بخوابم.از گالری بیرون اومدم و مستقیم وارد مرورگر گوشیم شدم و عبارت عرفان حلقه و توش سرچ کردم.
اوه.چقدر مطلب و عکس و فیلم ازش هست.عکس و فیلماش که میتونه ساختگی باشه بیخیال.بریم سراغ سایت معتبر.ایناهاش پیداش کردم.ویکی پدیا.مشغول خوندن شدم.
_عرفان حلقه:محمد علی طاهری.

_محمد علی طاهری یک محقق، مخترع، نظریه پرداز و آموزگار معنوی است.محمد علی طاهری در اول فروردین سال ۱۳۳۵ در کرمانشاه به دنیا آمد. بنیان‌گذار طب مکمل ایرانی، فرادرمانی، سایمنتولوژی و نظریهٔ پیوند شعوری است که بنام مؤسسه فرهنگی هنری عرفان حلقه در دهه ۱۳۸۰به ثبت رسیده‌است. او در سال های فعالیتش چندین مقاله ،کتاب ، ویژه نامه و … منتشر کرده است و همچنین بیش از 20 نظریه ارائه داده است. در چندین کشور دنیا از او به عنوان یک معلم معنوی یاد شده و به خاطر دست آورد هایش جوایز و افتخارات فراوانی را کسب نموده است.

اینجور که بوش میاد راجب یارو اشتباه میکردم.پس ی چیزی بالاتر از رماله!!!کتاب و مقاله منتشر کرده پس یارو با سواده.مشغول خوندن ادامه ی مطلب شدم.

_ﻋﺮﻓﺎن کیهانی (حلقه) ، ﻧﮕﺮﺷﻲ اﺳﺖ ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﭼﺎرﭼﻮب ﻋﺮﻓﺎن اﻳﻦ ﻣﺮز و ﺑﻮم ﻣﻄﺎﺑﻘﺖ دارد .اﺳﺎس اﻳـﻦ ﻋـﺮﻓﺎن ﺑﺮ اﺗـﺼﺎل ﺑـﻪ ﺣﻠﻘﻪ ﻫـﺎي ﻣﺘﻌﺪد ﺷﺒﻜﻪ شعور کیهانی اﺳﺘﻮار اﺳﺖ و ﻫﻤﻪ ي ﻣﺴﻴﺮ ﺳﻴﺮ وﺳﻠﻮك آن، از ﻃﺮﻳﻖ اﺗﺼﺎل ﺑﻪ اﻳﻦ ﺣﻠﻘﻪ ﻫﺎ ﺻﻮرت ﻣﻲ ﮔﻴﺮد .ﻓﻴﺾ اﻟﻬﻲ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ در ﺣﻠﻘﻪ ﻫﺎي ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﺟﺎري ﺑﻮده ﻛﻪ در واﻗﻊ ﻫﻤﺎن ﺣﻠﻘﻪﻫﺎي رﺣﻤﺖ ﻋﺎم اﻟﻬﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﻣﻮرد ﺑﻬﺮه ﺑﺮداري ﻋﻤﻠﻲ ﻗﺮار ﮔﻴﺮد . از آن ﺟﺎ ﻛﻪ اﺗﺼﺎل ﻧﻤﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺮ اﺳﺎس ﺗﻜﻨﻴﻚ و ﻓﻦ و روش ﺣﺎﺻﻞ ﺷﻮد؛ ﻟﺬا در اﻳﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﻧﻴﺰ ﻫﻴﭻ ﮔﻮﻧﻪ ﻓﻦ و روش، ﺗﻜﻨﻴﻚ و …وﺟﻮد ﻧﺪاﺷﺘﻪ و در آن ﺗﻮان ﻫﺎي ﻓﺮدي ﻫﻴﭻ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﻧﺪارد.

ﻣﺤﻮرﻫﺎي اﺻﻠﻲ ﻋﺮﻓﺎن ﻛﻴﻬﺎﻧﻲ(ﺣﻠﻘﻪ)ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ از :

آﺷﻨﺎﻳﻲ ﻧﻈﺮي و ﻋﻤﻠﻲ ﺑﺎ رﺣﻤﺖ ﻋﺎم و ﺧﺎص اﻟﻬﻲ و ﺣﻠﻘﻪ ﻫﺎي ﻣﺘﻌﺪد آن .اﺗﺼﺎل ﺑﻪ ﺷﺒﻜﻪ ي ﻣﺜﺒﺖ (شبکه شعور کیهانی) و اﺟـﺘﻨﺎب از ﺷﺒﻜﻪ ي ﻣﻨﻔﻲ.ﺷﺎﻫﺪي و ﻧﻈﺎره ﮔﺮي (ﺗﺴﻠﻴﻢ)شناخت مِن دون الله» و اﺟﺘﻨﺎب از آنشناخت عرفان کمال و عرفان قدرت» و ﺣﺮﻛﺖ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻋﺮﻓﺎن ﻛﻤﺎل و اﺟﺘﻨﺎب از ﻋﺮﻓﺎن ﻗﺪرت.شناخت داﻧﺶ ﻛﻤﺎل» به عنوان تنها بخشی از داشته های انسان که قابل انتقال به زندگی بعدی است.ﺗﻮﺟﻪ ﻛﺎﻣﻞ ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻣﺮاﺳﻢ و ﻣﻨﺎﺳﻚ، ﺑﻪ ﺟﺎي اﻛﺘﻔﺎ ﺑﻪ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎت و ﻇﺎﻫﺮ آن ﻫﺎ.ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﺷﺘﻴﺎق، ﻛﻪ ﭘﻮل راﻳﺞ دﻧﻴﺎي ﻛﻤﺎل ﺑﻮده و در اﻳﻦ وادي ﻣﺸﺘﺎق ﺗﺮﻳﻦ ﻫﺎ، ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺛﺮوﺗﻤﻨﺪﺗﺮﻳﻦ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻫﻤﻪ چیز در این وادی ، ﻣﺰد اﺷﺘﻴﺎق اﺳﺖﺗﻮﺟﻪ ﻛﺎﻣﻞ ﺑﻪ اﺧﺘﻴﺎر اﻧﺴﺎن ﻛﻪ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪه ي ﻛﻤﺎل و ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺣﺮﻛﺖ اوﺳﺖ .

ﻋﺮﻓﺎن ﺣﻠﻘﻪ ﻣﺒﺎﺣﺚ ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ را ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ﻧﻈﺮي و ﻋﻤﻠﻲ ﻗﺮار ﻣﻲ دﻫﺪ؛ و از آنﺟﺎ ﻛﻪ اﻧﺴﺎن ﺷﻤﻮل اﺳﺖ ﻫﻤﻪ ي اﻧﺴﺎن ﻫﺎ ﺻﺮف ﻧﻈﺮ از ﻧﮋاد، ﻣﻠﻴﺖ، دﻳﻦ، ﻣﺬﻫﺐ و ﻋﻘﺎﻳﺪ ﺷﺨﺼﻲ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺟﻨﺒﻪ ي ﻧﻈﺮي آن را ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ و ﺟﻨﺒﻪ ي ﻋﻤﻠﻲ آن را ﻣﻮرد ﺗﺠﺮﺑﻪ و اﺳﺘﻔﺎده ﻗﺮار دﻫﻨﺪ.

اﺻﻞ: ﻫﺪف از اﻳﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ ﻛﻤﻚ ﺑﻪ اﻧﺴﺎن در راه رﺳﻴﺪن ﺑﻪ ﻛﻤﺎل و ﺗﻌﺎﻟﻲ اﺳﺖ، ﺣﺮﻛﺘﻲ از ﻋﺎﻟﻢ ﻛﺜﺮت ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ وﺣﺪت .در اﻳﻦ راﺳﺘﺎ همه ﺗﻼش ﻫﺎ ﺑﺮاي ﻧﺰدﻳﻚ ﺷﺪن اﻧﺴﺎن ﻫﺎ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪ و از ﻫﺮﻋﺎﻣﻠﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺟﺪاﻳﻲ و اﻳﺠﺎد ﺗﻔﺮﻗﻪ ﺑﻴﻦ آن ﻫﺎ ﻣﻲ ﺷﻮد، اﺟﺘﻨﺎب ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﻲ آﻳﺪ.

فرادرمانی ﻧﻮﻋﻲ درﻣﺎن ﻣﻜﻤﻞ اﺳﺖ، ﻛﻪ ﻣﺎﻫﻴﺘﻲ ﻛﺎﻣﻼً ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ دارد و ﺷﺎﺧﻪای از ﻋﺮﻓﺎن ﻛﻴﻬﺎﻧﻲ( ﺣﻠﻘﻪ) » به شمار می آید. اﻳﻦ رﺷﺘﻪ ﺑﺎ ﻗﺪﻣﺘﻲ ﺳﻲﺳﺎﻟﻪ، ﺑﻨﺎﺑﺮ ادراﻛﺎت ﺷﻬﻮدي اﺳﺘﻮار ﺑﻮده، ﺗﻮﺳﻂ ﻧﮕﺎرﻧﺪه (ﻣﺤﻤﺪﻋﻠﻲ ﻃﺎﻫﺮي) ﺑﻨﻴﺎن ﮔﺬاري ﺷﺪه و اﺻﻮل آن ﺑﺎ ﻋﺮﻓﺎن اﻳﺮان ﺑﻪ ﻃﻮر ﻛﺎﻣﻞ ﻣﻨﻄﺒﻖ اﺳﺖ . در اﻳﻦ ﺷﺎﺧﻪ ي درﻣﺎﻧﻲ، ﺑﻴﻤﺎر ﺗﻮﺳﻂ ﻓﺮادرﻣﺎﻧﮕﺮ ﺑﻪ ﺷﺒﻜﻪ ﺷﻌﻮر ﻛﻴﻬﺎﻧﻲ)ﺷﺒﻜﻪ ي آﮔﺎﻫﻲ و ﻫﻮﺷﻤﻨﺪي ﺣﺎﻛﻢ ﺑﺮ ﺟﻬﺎن ﻫﺴﺘﻲ- ﺷﻌﻮر اﻟﻬﻲ) ﻣﺘﺼﻞ ﺷﺪه و ﻣﻮرد ﻛﺎوش (اِﺳﻜﻦ) ﻗﺮار ﻣﻲ ﮔﻴﺮد و ﺿﻤﻦ اراﺋﻪ ي اﻃﻼﻋﺎﺗﻲ از ﻧﺤﻮه ي اتصال خود ، از ﻃﺮﻳﻖ دﻳﺪن رﻧﮓ ها، ﻧﻮرﻫﺎ ، احساس حرکت و فعالیت نوعی اﻧﺮژي در ﺑﺪن و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ از ﻃﺮﻳﻖ ﮔﺮم ﺷﺪن، درد ﮔﺮﻓﺘﻦ، ﺗﻴﺮﻛﺸﻴﺪن، ﺿﺮﺑﺎن زدن، ﺗﺸﻨﺞ وﻏﻴﺮه اعضای معیوب و تنش دار بدن او مشخص شده و به اﺻﻄﻼح اِﺳﻜﻦ و ﺑﺎ ﺣﺬف ﻋﻼﻳﻢ، روﻧﺪ درﻣﺎن آﻏﺎز ﻣﻲ ﺷﻮد.

چند باری متنو از بر کردم ولی چیزی عایدم نشد.یعنی روش درمانشون از راه کمال و نمیدونم این چیزاست؟؟؟ولی حس بدی به این جریان نداشتم.شاید لازم بود که همراه شیدا تو جلساتشون شرکت کنم و اونا میتونستن منو حالی کنن که جریان از چه قراره.به ساعت نگاه کردم7 و نیم بود.حسابی ذهنم مشغول شده بود.از هر چیزی که منو به درمانم نزدیک تر کنه استقبال میکردمحتی شده از راه همین عرفان حلقه.ولی پیش بقیه نباید ضعف نشون بدم.صبر و صبر و صبر.تنها کاری بود که میشد انجام داد.

چند ساعت بعد
از زبان ماهان

_الوووسلام سعید.معلومه کجایی تو پسر؟؟؟از صبح تا حالا دارم میگیرمت.
_کار داشتم داداش.چی شده حالا؟؟؟
حسابی داغ کرده بودم.رستوران حسابی شلوغ شده بود و من دست تنها نمیتونستم به همه ی کارا رسیدگی کنم.
_تو مگه غیر از اینجا کار دیگه ای هم داری آخه؟؟؟
_با مسترا جلسه داشتم.اضطراری بود.
_با چی چیا؟؟؟
_مسترا.به بچه های ارشد حلقه میگن مستر.
خونم به جوش اومده بود.این که کارای رستورانو ول کرده و رفته دنبال این مسخره بازیا هیچ توجیهی نداشت.کنترل خودمو از دست دادم و با فریاد گفتم:
_ای من خااا.
_زشته بابارستوران مگه نمیگی مشتری هست؟؟؟؟باشه خودمو میرسونم اینقدر حرص نخور قلبت اذیت میشه.خوبه پیگیر کار تو هستمااا
_سعید تو این وضعیت سر من منت نذار بدجور ازت شکارما.زودتر خودتو برسون.دیگه ایندفعه میام تورو و اون مسترارو باهم.
_خیله خب گفتم زشته.تا نیم ساعت دیگه پیشتم.خداحافظ.
_بجنب.
گوشیو به کناری پرتاب کردم و خودمو روی صندلی ول دادم.به آرومی شروع کردم به نفس کشیدن.هیجان و عصبانیت برای من سم بود و اینو دکتر بارها و بارها گفته بود ولی تو این مملکت میشد یه روز بدون استرس داشت؟؟؟ روی میز مشغول مرتب کردن وسایلم شدم که با صدای آشنای دختری سرمو به سمتش برگردوندم.
_سلام.چطورین؟؟؟
سوگند بود.اینجارو از کجا پیدا کرده بود.
با لحن تندی برگشتم و گفتم:
_تو اینجا چیکار میکنی؟؟؟
لبخندش از روی صورتش محو شد و گفت:
_فکر کنم اینجا رستورانه و معمولا آدما واسه چه کاری باید بیان رستوران؟؟؟آها نکنه فکر کردی پتک آوردم بیوفتم دنبال ماشینتون؟؟
_والا از شما این کار بعید نیست.منم میدونم رستوران چه جاییه ولی این که رستوران چه شخصی اومدین جالبه!!!
_خب وقتی یکی از هم محلیامون رستوران داره چرا باید جای دیگه برم؟؟؟مخصوصا منی که حسابی شرمندتون شدم.
_آدرس اینجارو از کجا گیر آوردی؟؟؟اصلا از کجا فهمیدی من رستوران دارم؟؟؟
_از آقا ساسان سوپری محل پرسیدم اونم داد.
_چرا اونوقت اینقدر پیگیر بودی؟؟؟
_ای باباچرا سختش میکنین.اگه ناراحتتون کردم میتونم برم یه جای دیگه.
با دست به میز و صندلی خالی اشاره کردم
_تشریف داشته باشین میگم گارسون بیاد خدمتتون.
بدون حرف کاریو که ازش خواسته بودم انجام داد.دوباره مشغول مرتب کردن کاغذا شدم.زیرچشمی حواسم بهش بود.از هر فرصتی برای دیدن من استفاده میکرد.لابد پیش خودش فکر کرده من از این بچه پولدارای بیدردم و خلاصه کندن یه مو از خرسم غنیمت.ولی زهی خیال باطل.سر و وضعش میخورد که باید از یه خانواده ی اسم و رسم دار باشن.البته نمیشد کسیو از روی ظاهرش قضاوت کرد ولی هنوزم سر حرفم هستماگه مثلا جای پورشه با پرایدم تصادف میکرد اینقدر پیگیر میشد؟؟؟!!

دست نوشته در جواب به یک سوال!!

بیوگرافی مجتبی نورشمسی خواننده و نویسنده ی شهرستان رامسر

قسمت سوم رمان طلسم

تو ,ﺑﻪ ,یه ,ي ,ولی ,ای ,عرفان حلقه ,محمد علی ,پرتو درمانی ,ای بابا ,در اﻳﻦ

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

جواب سوالات مدیریت و سنجش شبکه اسلام